سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
  • صفحه اصلی
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • پیام رسان
لینک دوستان
  • شین مثل شعور
  • گل رازقی
  • هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
  • بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
  • مهندس محی الدین اله دادی
  • بلوچستان
  • دخترک خنده رو :)
  • محفل آشنایان((IMAN))
  • نشریه حضور
  • نغمه ی عاشقی
  • جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
  • وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
  • نگاهی نو به مشاوره
  • طب سنتی@
  • سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
  • پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
  • «حبیبی حسین»
  • آقاشیر
  • تــپــش ِ یکــ رویا
  • ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
  • مقبلی جیرفتی
  • دوربین مدار بسته
  • طراوت باران
  • دریــــــــای نـــور
  • سارا احمدی
  • جهاد ادامه دارد...
  • تک درخت
  • تراوشات یک ذهن زیبا
  • بوی سیب
  • بود نبود
  • ☂ ϟ ☁تبسمے بـہ ناچار ☁ ϟ ☂
  • وبلاگ گروهیِ تَیسیر
  • شهادت به روز
  • کاسل
  • بنده ی ناچیز خدا
  • ارمغان تنهایی
  • انیمیشن و حرکات نرمشی و انیمیشن ورزشی
  • داستان های جذاب و خواندنی
  • شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
  • خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
  • چون میگذرد غمی نیست
  • مرام و معرفت
  • سربازی در مسیر
  • سه قدم مانده به....
  • صوفی نامه
  • خدمات کامپیوتری ولیعصر (عج) روستای باغ آسیا
  • پلاک صفر
  • اسیرعشق
  • ارواحنا فداک یا زینب
  • خادمین حضرت فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت
  • ❤ღمشکات نور الله ღ❤
  • صدای سکوت
  • پسران علوی - دختران فاطمی
  • سیالات
  • به نام خدا
  • بزرگترین سایت خنده بازار.خنده. شوخی. طنز.خنده دار
  • نرم افزار موبایل و بازی
  • گل خشک
  • عمو همه چی دان
  • دهکده کوچک ما
  • تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
  • I AM WHAT I AM
  • نهِ /دی / هشتاد و هشت
  • فقط خدا
  • من،منم.من مثل هیچکس نیستم
  • آموزش خیاطی و کاریکاتورهای ازدواج
  • غزلیات محسن نصیری(هامون)
  • ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن
  • Hunter
  • آتیه سازان اهواز
  • عکس-های-جدید-از-سریال-سرزمین-آهن
  • عکس های جالب و متحرک
  • شادِ شاد
  • من ودنیا
  • انتظاری غریب
  • دوستانه
  • wizardy tolbar
  • بیان مبین
  • نیلوفر مرداب
  • تینا!!!!
  • رها
  • تو که هستی هیچ دنیایی مجازی نیست
  • mohammad
  • شلوغ پلوغ
  • دل نوشته های یک دیلامی
  • مقالات و نرم افزارهای تقویت هوش و حافظه
  • منتظران مهدی(عج)
  • یک عاشقانه ی ساده برای من......
  • mehrabani
  • خنده بازار وغیره!!!
  • من و تو...ما
  • بیخیال همه حتی زندگیم
  • عمو همه چی دان
  • خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
  • حجاب گوهر ناب
  • بهار عشق
  • محمد امیدواری ابرقویی
  • شهادت
  • خودم وخودش
  • یاور 313
  • انصار الحسین (ع)
  • شهید آوینی
  • احساس ابری
  • از یک انسان
  • عقیق14
  • نسل جوان
  • پوریا
  • انصار الحسین
  • مشعر
  • تدریس تضمینی دروس حسابداری هنرستان و کارودانش
  • کجایند مردان بی ادّعا
  • خانه تنهایی
  • تبادل لینک اتوماتیک
  • سوالات کنکور دکتری
  • وبلاگ حقوقدان جوان
  • جک و لطیفه و اس ام اس
  • شیوه های نوین مطالعه، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت
  • دانشمندان
  • ❤ رویایی زندگی کردن... ❤
  • سنگر بندگی
  • زنگ تفریح
  • پایگاه جامع عاشورا
  • ابزار و قالب وبلاگ
ویرایش
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
درباره وبلاگ
  حاج رضوان[508]


در قلب پر از خون تو غم می ماند/ زینب تویی و باز عَلم می ماند / نوری که تمام چهره ات را پوشاند/ امروز محافظ حرم می ماند
ویرایش
مطالب پیشین
  • اندر احوالات ما
  • چه جالب...
  • ایام فاطمیه تسلیت باد
  • تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته
  • پرسه در خیال
  • بر کشتی اش چه خوب خدا ناخدا گذاشت...!
  • فضیلت شب قدر
  • به آرزوی عمیقش رسید و گریه نکرد
  • قبله مایل به تو
  • که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو

  • عناوین مطالب[114]
آرشیو مطالب
  • آذر 90[11]
  • دی 90[4]
  • بهمن 90[2]
  • اسفند 90[2]
  • فروردین 91[4]
  • اردیبهشت 91[7]
  • خرداد 91[2]
  • مرداد 91[4]
  • تیر 91[1]
  • آبان 91[1]
  • مهر 91[1]
  • دی 91[1]
  • بهمن 91[1]
  • فروردین 92[4]
  • خرداد 92[2]
  • تیر 92[2]
  • مرداد 92[6]
  • شهریور 92[8]
  • آبان 92[1]
  • دی 92[2]
  • بهمن 92[1]
  • اسفند 92[12]
  • فروردین 93[25]

ویرایش
ابر برچسب ها
شهید ، خدا ، امام رضا(ع) ، چمران ، سید مجتبی علمدار ، امام حسین(ع) ، فراماسونری ، مادر ، خاطره ، معراج شهدا ، نماد شناسی ، فضای مجازی ، قناسه چی ، امام رضا ، شاهرخ ضرغام ، شب قدر ، شلمچه ، شهادت ، شهدا شرمنده ایم ، شهدای گمنام ، حجاب ، حضرت زینب(س) ، حمید رضا برقعی ، حیـــــــــدر ، خادم ، شهید احمدی روشن ، شهید اندرزگو ، شهید بهشتی ، شهید -حسین خرازی ، شهید زین الدین ، شهید گمنام ، شهید همت ، شهید.جانباز ، شهید-خرازی ، شهید-زین الدین ، شهید-غلام حسین افشردی-حسن باقری ، علامه حسن زاده آملی-ظهور ، علی ، غزل ، فاطمیه ، فراماسون ، امام رضا،مادر ، امام زمان(عج) ، امام زمان.گناه.گناهکار ، اهن ، اوینی ، ایستادگی ، بچه مذهبی ، بدون شرح ، بغض کهنه ، پیامبر(ص) ، تربت امام حسین(ع) ، ترس از مرگ ، تهرانی مقدم ، جانبازان شیمیایی ، جنگ واررنه ، جوان ، داستانک ، دفاع مقدس ، دلم گرفته-تیزی ذوالفقار-گردن های کلفت ، روشنفکران ، سبک زندگی اسلامی ، سربازی ، سردار سلیمانی ، سرفه عربی ، آپاراتی دشمن ، آیت الله بهجت ، ابالفضل ، احمد متوسلیان ، اسرائیل-مدافعان ، اعلم الهدی ، افتاب ، الاغ ، المپیک2012 ،
لوگوی دوستان

ویرایش
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :9
کل بازدید :163804
تعداد کل یاد داشت ها : 115
آخرین بازدید : 04/2/25    ساعت : 10:29 ع
امکانات دیگر




اوقات شرعی

زینبیون پادشاه عالمند
ده خاطره از شهید حاج حسین خرازی سه شنبه 90/9/15ساعت  2:5 صبح
توسط : حاج رضوان   | نظر بدهید

1) مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عینهو یک تکه یخ . انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود. علی که می آید تو ، عرق از سرو رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم « یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست به ش ندادیم. خیلی پررو بود. » می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » می گویم « آره . همین» می گوید « خاک ! حاج حسین بود .»

2) نشسته بودم روی خاک ریز . با دوربین آن طرف را می پاییدم . بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود. – آدم حسابی . بذار نفس تازه کنم . گلوم خشک شد آخه . گلویم ، دهانم ، لب هام خشک شده بود . آفتاب مستقیم می تابید توی سرم. یک تویوتا پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم« کیه یعنی؟» یکی از ماشین پرید پایین . دور بود دست نمی دیدم. یک چیز هایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین . به نظرم گالن های آب بود. بقه ش هم جیره ی غذایی بود لابد. گفتم «هر کی هستی خدا خیرت بده مردیم تو این گرما.» برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.

3) وسط معبر ، کف زمین ، سنگر کمین زده بودند؛ نمی دیدمشان . بچه ها تیر می خوردند. می افتادند. حاجی از روی خاک ریز آمد پایین . دوربین را پرت کرد توی سنگر .گفت « دیدمشون. میدونم باهاشون چی کارکنم.» سنو سالی نداشت . خیلی، شانزده یا هفده.حاج حسین دست گذاشت روی شانهاش. گفت« می تونی ؟ خیلی خطرناکه ها.» گفت « واسه ی همین کارااومده یم حاج آقا!» سوار شد. پشت فرمان بلدوزر گم می شد. بیل بلدوزر را تا جلوی صورتش آورد بالا . حاج حسین داد زد « گاز بده برو جلو. هر وقت گفتم . بیل رو بیار پایین، سنگر شونو زیر ورو کن. باید خیلی تند بری.» یک دفعه دیدیم بلدوزر ایستاد .حاج حسین از روی خاکریز پرید آن طرف . داد زد « بچه ها بدوین.» دویدیم دنبالش ، بدون اسلحه . خودش نشسته بود پشت فرمان ، با همانیک دست . گاز می داد ، سنگر عراقی ها را زیر و رو می کرد.

4)حق با من بود. هر وقت فکرش را می کردم می دیدم حق با من بوده.ولی چیزی نگفتم. بالاخره فرمانده بود.یکی دو ماه هم بزرگ تر بود.فکر کردم « بذار از عملیات برگردیم،با دلیل ثابت میکنم براش.» از عملیات برگشتیم. حسش نبود. فکر کردم «ولش کن. مهم نیست. بی خیال.» پشت بی سیم صدایش می لرزید.مکث کرد. گفتم « بگو حاجی . چی می خواستی بگی؟ » گفت «فانی! دو سال پیش یادته؟ توی در؟ حق باتو بود. حالا که فکر می کنم ، می بینم حق با تو بوده. من معذرت میخوام ازت .»

5) بی سیم چی حاجی بودم . یک وقت هایی خبر های خوب از خط می رسید و به حاجی می گفتم. بر می گشتم میدیدم توی سجده است. شکر می کرد توی سجده اش. هرچه خبربهتر، سخدهاش طولانیتر. گاهی هم دورکعت نماز می خواند.

6) با قایق گشت می زدیم . چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند. به مان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان . ایستادیم و حال و احوال . پرسید « چه خبر؟ » - آره حسین آقا . چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار وشام رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی نماز می خونی؟ » گفتم « همون عصری.» گفت « بیخود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.

7)توی عملیات فاو یکی ار بچه ها ی غواص زخمی شده بود. مدام تماس می گرفت « شفیعی حالش خوبه ؟» گفتیم» باید هم خوب باشه . حالا حالا ها کارش داریم . اصلا گوشی رو بده به خودش.» به بچه های امداد بی سیم می زد بروند بیاورندش عقب . می گفت « حتما ها» . یکی از پیغام هاش را نشنیدم. از بی سیم چیش پرسیدم « چی می گفت؟ » گفت « بابا ! حسین آقا هم ما رو کشت با این غواصاش.»
 
8)می ترسیدیم، ولی باید این کار را می کردیم. با زبان خوش به ش گفتیم جای فرمانده لشکر این جا نیست، گوش نکرد. محکم گرفتیمش ، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم. داد زدم « یالا دیکه . راه بیفت.» موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد.خیالمان راحت شد. داشتیم بر می گشتیم ، دیدیم از پشت موتور خودش را انداخت زمین، بلند شد دوید طرف ما. فرار کردیم.

9) جای کابل ها روی پشتم می سوخت. داشتم فکر می کردم « عیب نداره. بالاخره بر می گردی. میری اصفهان . می ری حاج حسین رو می بین. سرت رو می گیره لای دستش. توی چشم هات نگاه می کنه می خنده، همه ی این غصه ها یادت می ره ...» در را باز کردند، هلش دادند تو . خورد مین ؛ زود بلند شد. حتا برنگشت عراقی ها رانگاه کند . صاف آمد پیش من نشست . زانوهایش را گرفت توی بغلش. زد زیر گریه. گفتم« مگه دفعه اولته که کتک می خوری؟ » نگاهم کرد. گفت « بزن و بگوبشونو که دید.» گفتم «خب ؟»گفت « حاج حسین شهید شده.»

10)قرار بود خط را به بچه های لشکر هفده تحویل بدهیم ، بکشیم عقب. گفت « برو فرمانده های گردان رو توجیه کن، چه طور جابه جا بشن.» رفت توی سنگر. نیم ساعت خوابیدم . فقط نیم ساعت . بیدار که شدم هر کس یک طرف نشسته بود، گریه می کرد. هنوز هم فکر می کنم خواب دیده ام حاجی شهید شده.

برگرفته از وبلاگ 100 خاطره از شهدا 




برچسب ها : شهید -حسین خرازی  ,
      



پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام بعد از حدود یک سال برگشتم. نمیدونم چی شد که هوس کردم به پارسی بلاگ سر بزنم. شاید باورتون نشه ولی حتی یادم نبود که قالب وبلاگم چیه.خلاصه ش کنم همه ش تقصیر فضاهای مجازی جدیده و بعدش بی ظرفیتی خودم



+ خیلی جالب است اسرائیل با دستان خود مجاهدانی را از سراسر عالم در نزدیکی مرزهای خود جمع کرده که دشمن اصلی خود را صهیونیزم میدانند و نه ارهاب و تکفیر... حالا میفهمم که چرا راه قدس از کربلا میگذرد و اسرائیل روز به روز نا امن تر میشود...



+ در تاریخ ثبت شد: رییس جمهوری که آمده بود تا اعتبار را به پاسپورت ایرانی بازگرداند، حتی نتوانست معاون سیاسی دفتر خودش را به عنوان نماینده ایران راهی آمریکا کند و آمریکایی ها که در این یک سال فهمیده اند به خاطر انفعال در دیپلماسی دولت یازدهم، علاوه بر افزایش تحریم ها باید تحقیرها را هم علیه ایران زیاد کنند، به حمید ابوطالبی ویزای ورود به خاک کشورشان را ندادند.

+ کی میگه تهران گرون ترین شهر دنیاست؟الآن میدونید سوراخ موش تو تل آویو چنده؟=)



+ به نظرم 9دی برای بسیجی ها تبریک و گرامیداشت ندارد.اگر بصیرتی بود نباید کار تا 9دی طول میکشید ولی خدا با بغض و گریه در تریبون عمومی دست به دامن امام زمان شود و... ننگی ست تا ابد بر پیشانی امت.خدا ببخشد



+ خدایا عجب از آدمی که نشانه‌ هایت را می بیند و انکارت می کند و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی !!!

+ یارب اگر نگذری از جرم و گناهم چه کنم ؟ ندهی گر به در خویش پناهم چه کنم ؟ گر برانی و نخوانی و کنی نومیدم به که روی آورم و حاجت ز که خواهم ؛ چه کنم ؟

+ یه سوال بد جور ذهنم رو مشغول کرده اونم اینکه طرفدارای سید صادق شیرازی الان دقیقا کجای عراق دارن میجنگن؟



+ حسن(ع)گوشواره عرش است که در کوچه ها بر روی خاک افتاد.شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد



+ سلام اسم حسابم تو پارسی یار رو چه طور میتونم تغییر بدم؟
[ Designed By Ashoora.ir |  مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]