سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
درباره وبلاگ
  حاج رضوان[508]


در قلب پر از خون تو غم می ماند/ زینب تویی و باز عَلم می ماند / نوری که تمام چهره ات را پوشاند/ امروز محافظ حرم می ماند
ویرایش
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
ابر برچسب ها
شهید ، خدا ، امام رضا(ع) ، چمران ، سید مجتبی علمدار ، امام حسین(ع) ، فراماسونری ، مادر ، خاطره ، معراج شهدا ، نماد شناسی ، فضای مجازی ، قناسه چی ، امام رضا ، شاهرخ ضرغام ، شب قدر ، شلمچه ، شهادت ، شهدا شرمنده ایم ، شهدای گمنام ، حجاب ، حضرت زینب(س) ، حمید رضا برقعی ، حیـــــــــدر ، خادم ، شهید احمدی روشن ، شهید اندرزگو ، شهید بهشتی ، شهید -حسین خرازی ، شهید زین الدین ، شهید گمنام ، شهید همت ، شهید.جانباز ، شهید-خرازی ، شهید-زین الدین ، شهید-غلام حسین افشردی-حسن باقری ، علامه حسن زاده آملی-ظهور ، علی ، غزل ، فاطمیه ، فراماسون ، امام رضا،مادر ، امام زمان(عج) ، امام زمان.گناه.گناهکار ، اهن ، اوینی ، ایستادگی ، بچه مذهبی ، بدون شرح ، بغض کهنه ، پیامبر(ص) ، تربت امام حسین(ع) ، ترس از مرگ ، تهرانی مقدم ، جانبازان شیمیایی ، جنگ واررنه ، جوان ، داستانک ، دفاع مقدس ، دلم گرفته-تیزی ذوالفقار-گردن های کلفت ، روشنفکران ، سبک زندگی اسلامی ، سربازی ، سردار سلیمانی ، سرفه عربی ، آپاراتی دشمن ، آیت الله بهجت ، ابالفضل ، احمد متوسلیان ، اسرائیل-مدافعان ، اعلم الهدی ، افتاب ، الاغ ، المپیک2012 ،
لوگوی دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :28
بازدید دیروز :17
کل بازدید :162121
تعداد کل یاد داشت ها : 115
آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 8:23 ع
امکانات دیگر
زینبیون پادشاه عالمند
پایبندی 

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف):

 

...هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کس  ذره ای از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.

بحار الانوار،ج53،ص183

                                                                               

اعتصاب(شهید مهدی کبیرزاده)

یک روز آمد و پرسید:«باباجان!خمس اموالت رو دادی؟!»

تعجب کردم؛با خودم گفتم:«پسر دوازده-سیزده ساله رو چه به این حرف ها؟!» با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم،حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم:«نه پسرم،ندادم؛ امسال رو ندادم».

از فردای آن روز لب به غذا نزد و دو روز به بهانه های مختلف، اعتصاب غذا کرد.وقتی خوب پاپیچش شدم،فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!

کتب دسته یک،ص141


      
      

                                                                               

جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.

  سال 1338 ه ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فروند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

مهدی در دوران تحصیلات متوسطه‌اش به لحاظ زمینه‌هایی که داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت (که با شهید محرب آیت‌الله مدنی (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب می‌نمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت ویژه‌ای دست یافته بود. به همین دلیل از حضرت آیت‌الله مدنی بسیار یاد می‌کرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان می‌دانست.
در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان – مهدی و مجید زین‌الدین – برای بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعید گردید. این امر باعث شد تا مهدی که خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل کند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرم‌آباد بردوش کشد.

در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، کینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا کرد و زمانی که حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری می‌نمود. شهید زین‌الدین به عضویت این حزب در نیامد و با سوابقی که از او داشتند از دبیرستان اخراجش کردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در کنکور سال 1356 شرکت کرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفته‌شدگان دانشگاه شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدی‌تر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتی پدر شهید زین‌الدین از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام که مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیش‌آمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده‌دار شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دست‌آوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه کرد.
شهید زین‌الدین در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (که همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئه‌های پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در خنثی کردن حرکتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهکهای آمریکایی نقش به سزایی داشت.

با آغاز تهاجم دشمن بعثی به مرزهای میهن اسلامی، شهید زین‌الدین بی‌درنگ پس از گذراندن آموزش کوتاه مدت نظامی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بی‌امان علیه کفار بعثی پرداخت.
پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد. و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید. در این مسئولیتها با شجاعت، ایمان و قوت قلب،‌تا عمق مواضع دشمن نفوذ می‌کرد و با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات کوبنده‌ای بر پیکر لشکریان صدام وارد می‌آورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیات فتح‌المبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همکارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود.

شهید زین‌الدین در عملیات بیت‌المقدس مسئولیت اطلاعات – عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) - که بعدها به لشکر تبدیل شد – انتخاب گردید.
در عملیات رمضان، تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خط‌شکن بود و به حول و قوه الهی و با قدرت فرماندهی و هدایت ایشان – در بکارگیری صحیح نیروها و موفقیت آن یگان در این عملیات – بعدها این تیپ، به لشکر تبدیل شد.
لشکر مقدس علی‌بن ابیطالب(ع) در تمام صحنه‌های نبرد سپاهیان اسلام (عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شکن و به عنوان یکی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین کننده‌ای را برعهده داشت.

صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به یادماندنی این یگان، همگام با سایر یگانها در عملیات پیروزمندانه خیبر بسیار مشهور است. هنگامی که دشمن از هوا و زمین و با انواع جنگ‌افزارها و هواپیماهای توپولوف و میگ و بمبهای شیمیایی و پرتاب یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزایر مجنون را آماج حملات خویش قرار داده بود، او و یگان تحت امرش مردانه و تا آخرین نفس جنگیدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزایر و حفظ کردند.

خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.
شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کال صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.
او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دستهایشان بلند می‌کردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته می‌شود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب می‌خواندند.

سردار رحیم صفوی‌فرمانده سابق سپاه درباره او می‌گوید: شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.
شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.
در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!
موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم.
فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.
همان طور که برادران را توصیه می‌کرد: ما باید حسین‌وار بجنگیم؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛ ای کاش جانها می‌داشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و می‌گفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت. 
 




برچسب ها : شهید زین الدین  ,
      
جملاتی زیبا از شهید بزرگوار آوینی 

 

 

 

عاشورا هنوز نگذشته است و کاروان کربلا هنوز در راه است 
و اگر تو را هوس کرب و بلاست بسم الله…

******

مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه ی شهدا ندارد، و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟



******

در عالم سریست که جز با شهادت فاش نمی شود.

******

گردش خون در رگهای حیات شیرین است ، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر است بگو بسیار بسیار شیرین تر.



برچسب ها : اوینی  ,
      
السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س) 

اگر سوال شد آخر چه شد به مادر ما / فقط به دیده ی حسرت سری تکان بدهید

نمی شود که بگوییم بین کوچه چه شد / برای مرثیه خواندن اگر زبان بدهید
به روز حشر زمان حساب ناله زنیم / فقط به خاطر زهرا به ما امان بدهید
قسم به عصمت آن چادری که خاکی شد / مزار مادرمان را نشانمان بدهید 
اگر که روزی ما دیدن مدینه نشد / لااقل برات کرب و بلایی به دستمان بدهید



برچسب ها : مادر  ,
      
وَ تصدَّق علینا ... یا فاطمةُ الزهرا 

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم
بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است
بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

 بر روی بالهای سپید ملائکه
بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کنجی نشسته ایم و کنار پیمبران
بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم
بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت
حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود
اوّل برای مادرمان گریه می کنیم

 

 

 

علی اکبر لطیفیان




برچسب ها : مادر  ,
      

 

                                                   

 

امام صادق ع :برای مادر ما آه بکشید

مادرم!
این همه بلا سخت است
به خدا شرح ماجرا سخت است
گفتن از روضه‌ی تو آسان نیست
شرح آن کار روضه خوانان نیست
چشمی از داغ خونفشان باید
گریه‌ی بی امان ؛تلاطم اشک
مدد از صاحب الزمان باید
کاش این فاطمیه مادر جان
گره از کار عشق وا می شد
روضه خوان؛صاحبِ عزا می شد
یوسف تو ز راه می آمد
با دلی غرق آه می آمد
مادرم!
این همه بلا سخت است
فهم داغت برای ما سخت است
گفتن از داغ کوچه آسان نیست
آه سیلی بی هوا سخت است
در و دیوار را نمی گویم
نیستم من حریف این روضه
کشته من را
ردیف این روضه
داغ مسمار را نمی گویم
زود باید ز روضه ها رد شد
شرح آن کار روضه خوانان نیست
چه بگویم؟
هجوم این مردم؟
در چوبی و تلّی از هیزم؟
شعله می زد چه بی خبر آتش
آه مادر!
بهشت در آتش
در کنار تو شعله ور آتش
صورتت را گدازه ها می سوخت
بارش تازیانه و کوثر
جگر داغ از این بلا می سوخت
آه پهلو
مگر چه شد بازو
روی نیلی
تسلی سیلی
گوشواره ، خدای من چاره ...
از غم تو زمین،‌هوا می سوخت
دل بی تاب مرتضی می سوخت
همه یکجا هجوم آوردند
دست بسته امام را بردند
دست او را که بسته بودند آه
پای قتلش نشسته بودند آه
دل تو بیقرار او اما
پهلویت را شکسته بودند آه
همه پیمان گسسته بودند آه
آه از روضه های بی یاری
کار آن جمعیت
تماشا بود
بعد هم ناسزا و حاشا بود
چقدر حق غریب و تنها بود
روز دلگیرِ بی طرفداری
درد غربت چگونه پایان داشت؟
وای از ماجرای دلتنگی
در دل کوچه های دلتنگی
کوچه ای که شمیم هجران داشت
روی چشمت نشست ابری که
نود و پنج روز باران داشت
گریه هایت نه صِرف دلتنگی
شرح دلواپسی مولا بود
روضه‌ی بی کسی مولا بود
روز و شب اشکهای تو جاری
آه از روضه های بی یاری
تو سه شب
غرق آه و شیون و شین
آمدی با علی و با حسنین
به در خانه‌ی همه اصحاب
جنگجویان خیبر و احزاب
جان به کف های روز بدر و حنین
گفت مولا به تک تک آنان
از احادیث ناب پیغمبر
از «أولی الأمر» و مقصد قرآن
از غدیر و
از آن همه پیمان
گفت از فتنه‌ی سقیفه و بعد
از فریب و خیانت شیطان
آه حجّت دگر تمام شد و
بی تفاوت شدن
حرام شد و
وعده ها
وعده‌ی قیام شد و
صبح آمد
و لحظه‌ی موعود
غیر از آن چار یار دیرینه
هیچ کس یاور امام نبود
گریه کن با دل شکسته‌ی خود
گریه کن از مدینه تا به اُحد
گریه کن
مادرم غریبانه
روزها کنج بیت الاحزان و
نیمه شب
مخفیانه در خانه
گیسوی زینبت پریشان است
دست افتاده دیگر از شانه
گریه کن
مادرم غریبانه
نیمه شب که تو رفتی از خانه
می شود مویه های چشمانت
روضه خوان غم یتیمانت
گریه کن
بر غریبی حیدر
می روی همدم پریشانت
در کنار مزار پنهانت
می رود آه مادرم از حال
می شود قاتلش غمت هر روز
می شود همدمش غمت سی سال
یک جهان غربت و محن داری
گریه کن
روضه‌ی حسن داری
مثل حیدر
انیس او چاه است
خنده های مغیره در راه است
داغهای تو شعله ور، کوچه
جگرش پاره پاره در کوچه
شب آخر که از سفر گفتی
با نگاهی پر از شرر مادر
با دل خون و چشم تر گفتی
گفتی از روزهای شیون و شین
نیمه شبها و
تشنگی حسین
زینبت را که جان به لب کردی
بقچه ای را اگر طلب کردی
تو به زینب
سه تا کفن دادی
ولی یک کهنه پیرهن دادی
داغ زینب حکایت زهراست
امتداد مدینه عاشوراست
گریه کن
مادرم بخوان روضه
روضه هایت همیشه معروف است
کهنه پیراهن آخر روضه ست
روضه از این به بعد مکشوف است
وسط کوچه
اجر پیغمبر
گرچه یکبار شد ادا مادر
شعله‌ی کینه آتشین مانده
باز یاری مسلمین مانده
شد ادا گرچه با تب سیلی
اجر با تیغ و نیزه ها مانده
کربلا مانده
کربلا مانده
مادرم!
در میانه‌ی گودال
پیکری غرق خون رها مانده
گریه کن
های های
می بارد
خون خورشید تو زِ سر نیزه
تیرها در طواف پیکر او
بوسه‌ی خنجرست و حنجر او
پیش چشمان خسته‌ی زینب
سر او رفته است بر نیزه
چشمهای کبود او مثلِ
چشم نیلی و بیقرارت شد
ضجه می زد
به جای تو آن روز
کهنه پیراهنی که غارت شد
گریه کن
با تلاوت قاری
خون ز لب های او شده جاری
آه از روضه های بی یاری/
شعر یوسف رحیمی


      
یادش بخیر شهدای گمنام محمودوند 

کاش استخوانهای تن من خورد شده بود نه استخوانهای شما

کاش تن من زیر آفتاب داغ مانده بود نه بدن های عزیز شما

شما که موقع رفتن علی اکبر بودید چه شده؟!علی اصغر شده اید

قامت خود راست کنید،برخیزید

همه مردم دلشان سنگ شده بی حجابی لختی بی غیرتی بیداد کرده

امان از ماهواره...

همه اول گویند ماهواره!!بی اثر است برما...

معلوم است چه بی اثری!!

ایام فاطمیه است.اما اثری از چادر زهرا بر سر دخترها نیست

خلاصه بگویم دل من تنگ شده برای خادمیه شهدا 

 

                                                       خادم




برچسب ها : خادم  ,
      

شهدا

راستی یادت هست در وصیت‌نامه‌ات نوشتی مجالس روضه را ترک نکنید ، چند شب پیش جلسه روضه گرفتیم، شرمنده‌ام . . . همسایه‌ها زنگ زدند پلیس، ولی چند کوچه پایین‌تر صدای ساز و آواز مهمانی مختلط از صدای اذان مسجد بیشتر در محل پیچیده بود ، آخر می‌گویند که جوانند بگذارید جوانی کنند
برادرم دیگر همه چیز فرق کرده ، پرچم‌های یاحسین(ع) برروی خانه‌ها را جمع کردیم و به جایش دیش ماهواره گذاشتیم ، آخر هر روز شبکه‌های فارسی زبان جدیدی روی آنتن می‌آید مبادا از دستمان برود.





برچسب ها : شهدا شرمنده ایم  ,
      

برای توسل به حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نماز و زیاراتی ذکر شده است که با انجام آنها می توان گام هایی را در جهت نزدیک شدن به حضرت برداشت.

 

نماز حضرت زهرا(علیهاالسلام)

نماز حضرت زهرا(علیهاالسلام) دو رکعت است؛ بدین صورت که در رکعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد 100 مرتبه سوره توحید خوانده مى‏شود. (1)

 ام الحسین


      
   1   2      >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام بعد از حدود یک سال برگشتم. نمیدونم چی شد که هوس کردم به پارسی بلاگ سر بزنم. شاید باورتون نشه ولی حتی یادم نبود که قالب وبلاگم چیه.خلاصه ش کنم همه ش تقصیر فضاهای مجازی جدیده و بعدش بی ظرفیتی خودم



+ خیلی جالب است اسرائیل با دستان خود مجاهدانی را از سراسر عالم در نزدیکی مرزهای خود جمع کرده که دشمن اصلی خود را صهیونیزم میدانند و نه ارهاب و تکفیر... حالا میفهمم که چرا راه قدس از کربلا میگذرد و اسرائیل روز به روز نا امن تر میشود...



+ در تاریخ ثبت شد: رییس جمهوری که آمده بود تا اعتبار را به پاسپورت ایرانی بازگرداند، حتی نتوانست معاون سیاسی دفتر خودش را به عنوان نماینده ایران راهی آمریکا کند و آمریکایی ها که در این یک سال فهمیده اند به خاطر انفعال در دیپلماسی دولت یازدهم، علاوه بر افزایش تحریم ها باید تحقیرها را هم علیه ایران زیاد کنند، به حمید ابوطالبی ویزای ورود به خاک کشورشان را ندادند.

+ کی میگه تهران گرون ترین شهر دنیاست؟الآن میدونید سوراخ موش تو تل آویو چنده؟=)



+ به نظرم 9دی برای بسیجی ها تبریک و گرامیداشت ندارد.اگر بصیرتی بود نباید کار تا 9دی طول میکشید ولی خدا با بغض و گریه در تریبون عمومی دست به دامن امام زمان شود و... ننگی ست تا ابد بر پیشانی امت.خدا ببخشد



+ خدایا عجب از آدمی که نشانه‌ هایت را می بیند و انکارت می کند و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی !!!

+ یارب اگر نگذری از جرم و گناهم چه کنم ؟ ندهی گر به در خویش پناهم چه کنم ؟ گر برانی و نخوانی و کنی نومیدم به که روی آورم و حاجت ز که خواهم ؛ چه کنم ؟

+ یه سوال بد جور ذهنم رو مشغول کرده اونم اینکه طرفدارای سید صادق شیرازی الان دقیقا کجای عراق دارن میجنگن؟



+ حسن(ع)گوشواره عرش است که در کوچه ها بر روی خاک افتاد.شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد



+ سلام اسم حسابم تو پارسی یار رو چه طور میتونم تغییر بدم؟