سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
درباره وبلاگ
  حاج رضوان[508]


در قلب پر از خون تو غم می ماند/ زینب تویی و باز عَلم می ماند / نوری که تمام چهره ات را پوشاند/ امروز محافظ حرم می ماند
ویرایش
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
ابر برچسب ها
شهید ، خدا ، امام رضا(ع) ، چمران ، سید مجتبی علمدار ، امام حسین(ع) ، فراماسونری ، مادر ، خاطره ، معراج شهدا ، نماد شناسی ، فضای مجازی ، قناسه چی ، امام رضا ، شاهرخ ضرغام ، شب قدر ، شلمچه ، شهادت ، شهدا شرمنده ایم ، شهدای گمنام ، حجاب ، حضرت زینب(س) ، حمید رضا برقعی ، حیـــــــــدر ، خادم ، شهید احمدی روشن ، شهید اندرزگو ، شهید بهشتی ، شهید -حسین خرازی ، شهید زین الدین ، شهید گمنام ، شهید همت ، شهید.جانباز ، شهید-خرازی ، شهید-زین الدین ، شهید-غلام حسین افشردی-حسن باقری ، علامه حسن زاده آملی-ظهور ، علی ، غزل ، فاطمیه ، فراماسون ، امام رضا،مادر ، امام زمان(عج) ، امام زمان.گناه.گناهکار ، اهن ، اوینی ، ایستادگی ، بچه مذهبی ، بدون شرح ، بغض کهنه ، پیامبر(ص) ، تربت امام حسین(ع) ، ترس از مرگ ، تهرانی مقدم ، جانبازان شیمیایی ، جنگ واررنه ، جوان ، داستانک ، دفاع مقدس ، دلم گرفته-تیزی ذوالفقار-گردن های کلفت ، روشنفکران ، سبک زندگی اسلامی ، سربازی ، سردار سلیمانی ، سرفه عربی ، آپاراتی دشمن ، آیت الله بهجت ، ابالفضل ، احمد متوسلیان ، اسرائیل-مدافعان ، اعلم الهدی ، افتاب ، الاغ ، المپیک2012 ،
لوگوی دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :51
کل بازدید :159756
تعداد کل یاد داشت ها : 115
آخرین بازدید : 103/2/31    ساعت : 2:2 ص
امکانات دیگر
زینبیون پادشاه عالمند

مجتبی علمدار

قانون اول

خداوندا ! اعتراف می کنم به این که قران را نشناختم و به آن عمل نکردم .حداقل روزی 10 آیه قران را باید بخوانم ،  اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این 10 آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم

تاریخ اجرا : 4/5/1369

قانون  دوم

پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا نخواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم .حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت را بخوانم .

تاریخ اجرا : 11/5/1369

قانون سوم

خدایا اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد.حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا به جا بیاورم.

تاریخ اجرا 26/5/1369

قانون چهارم

خدایا اعتراف می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنج شنبه و شب جمعه باشد اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم باید به جای هر شب 50 ریال صدقه و 11 رکعت نماز را به جا بیاورم .

تاریخ اجرا : 16/6/1369

قانون پنجم

خدایا اعتراف میکنم به اینکه (خدا میبیند ) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبحهای جمعه سوره الرحمن را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آنرا در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قران بخوانم.

تاریخ اجرا :13/7/1369

 

قانون ششم

حداقل باید در آخریم رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.

تاریخ اجرا : 18/8/1369

قانون هفتم

حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت 70 بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.

تاریخ اجرا : 30/9/1369

قانون هشتم

هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید 2 روز روزه بگیرم.بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باسد.اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه بپردازم.

تاریخ اجرا : 19/11/1369

قانون نهم

در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید 15 مسئله را بخوانم.

تاریخ اجرا : 14/1/1370

قانون دهم

در هر بیست و چهار ساعت باید 5 بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نماز های یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم.اگر به هر دلیل نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.

تاریخ اجرا : 15/3/1370

منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع)




برچسب ها : سید مجتبی علمدار  ,
      
نام گمنامى 


این پلاک و استخوان از من به صف جا مانده است
نقطه پرواز سرخى بود، آنجا مانده است

من خودم از شوق مى‏رفتم تنم افتاده بود
در مقام وصل فهمیدم که سرجا مانده است

بى نشانى را خود من خواستم باور کنید
نام گمنامى اگر دیدید تنها مانده است

من رفیقى داشتم همسنگرم جانباز شد
دست‏هایش یادگارى پیش مولا مانده است

آن بسیجى هم که معبر را برایم باز کرد
دیدمش آن روز در تشییع بى‏پا مانده است

یادتان باشد سلاح و کوله و فانسقه‏ام
زیر نور ماه سرخ ، از بهر فردا مانده است

پاسداریدش مبادا غفلتى خاکسترى
گیرد عزمى را که آن از راز زهرا (س) مانده است

 

منبع:http://www.ashoora.ir




      
برخی ازعلائم اخر الزمان 

برخی ازعلائم اخر الزمان از زبان رسول اکرم صلی اللهوعلیه و الهبه روایت حذیقه:

 

1)وقتی که امت من نماز را ضایع کنند.

 

2)از شهوات پیروی کنند.

 

3)امانتو امانتداری کم شود.

 

4)گر کسی در کارش صحت عمل داشته باشد او را ضعیف بدانند.

 

5)خموشی را بی خردی بدانند.

 6)محبت نسبت به یکدیگر و صله ی رحم از دلهای مردم برداشته شود.

 

7)خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند.

 

8)آشکارا ربا بخورندو کوچکترین ترسی از خداوند نداشته باشند.

 9)خشنودی و راضی بودن از زندگی و برنامه ی آن بسیارکم شود.

 

10)افراد سفیه و نادان زمام امور را به دست گیرند.

 

11)خیانت به انواع و اقسام مختلف در میان همه ی طبقات زیاد شود.

 

12)مردم از نظر بینش و دید قلبی کور شوند و حقایق را نبینند.

 

13)افراد از اخلاق و کار خویش تعریف کنند.

 

14)نادانها بهدلیل نادانی خویش مشهور شوند.

 

15)باطل را به لباس حق جلوه دهند. 

16)رغبت به دنیا پیدا کنند و آن را بر آخرت مقدم بدارند. 

17)قرآن را به بازی گیرند.

 

18)در وقت دادن زکات مال خود خیانت کنند. 

19)از اسلام باقی نماند جز اسمی و از قرآن باقی نماند جز رسمی.

 

20)هر قدر ثروتشان زیاد شود باز بگویند فقیریم.

 

21)مردم به خداوند عالم در کارهایشان بی اعتنا باشند و اعمالشان از روی تحقیق نباشد.

 

22)در این حالات مساجدشان آباد باشد اما دلهاشان از تقوا و ایمان تهی.

 

23)رحم از دلهای همه ی مردم برود.

 

24)اموال بیت المال را مال شخصی خود بدانند و یا حقوق شرعیه ی مال خود را ندهند و بگویند مال خودمان است.

 

25)مسکرات را با تغییر نام حلال بدانند.

 

26)ربا را به نام خرید و فروش و اجاره دادن محلی ازمقروض بگیرند.

 

27)دلهای مردم پر از تکبر و نخوت شود و ظلم و جور در پادشاهان و نادانی در مردم ظاهر شود.

 

28)عمل شنیع لواط علنی شود.

 

29)تمام برنامه ها را با کمال گستاخی و خودسری بر مبنای هوای نفس کم شود.

 

30)بی عصمتی و زنا در میان مردم رواج پیدا کند.

 

31)تحقیق نکرده سخنان دور از حقیقت بگویند.

 

32)زشتی دروغ از بین برود به حدی که لباس راستی بر آن بپوشانند. 

حالا ببینید که ما در جامعه خود چند مورد از موارد بالا را داریم


      
سروده حمید برقعی برای مردم بحرینی 

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است / مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگر باره خروشان شده است / ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است / لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

با شماییم شمایی که فقط شیطانی است / دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است

با شماییم که خود را خبری می‌دانید / و زمین را همه ارث پدری می‌دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید / فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید

گرد باد آتش صحراست بترسید از آن / آه این طایفه گیراست بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده است / خون این طایفه این بار به جوش آمده است

صبر این طایفه وقتی که به سر می‌آید / دیگر از خرد و کلان معجزه بر می‌آید

سنگ این قوم که سجیل شود می‌فهمید / آسمان غرق ابابیل شود می‌فهمید

پاسخت می‌دهد این طایفه با خون اینک / ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک

هان! بخوانید که خاقانی از این خط گفته است / شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

هان بترسید که این لشکر بسم الله است / هان بترسید که طوفان طبس در راه است

یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم / روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

پاسخ آینه‌ها بی‌تو دمادم سنگ است / یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه / هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله


      

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...




برچسب ها : حمید رضا برقعی  ,
      
رمزیازهرا(س) 

چون شلمچه برای عراق خیلی حساس بود، بدترین نیرویشان، عبدالامیر، را مسئول گروه سی نفره‌ی عراقی‌ها گذاشته بودند...دهان عبدالمیر، همیشه بوی متعفن مشروب می‌داد و چشم‌هایش ورم کرده و قرمز بود. ما باید هفت تا هشت کیلومتر در خاک عراق می‌رفتیم تا به سه راه شهادت برسیم و مشغول کار تفحص شویم. ما در این مسیر زیارت عاشورا می‌خواندیم؛ که او ممنوع کرده بود. هنگامی که شهیدی پیدا می‌کردیم، می‌بوسیدیمش و با او درد‌ و دل می‌کردیم. او می‌گفت: حرام است. عبدالامیر،با سرنیزه، جمجمه‌ی شهدا را بالا می‌آورد و حرف‌های توهین آمیز می‌زد. یک روز بیش از اندازه به یک شهید توهین کرد. وقتی توی خاک خودمان آمدیم، از شدت ناراحتی، من و مجید شروع به گریه کردیم. یاد عملیات کربلای 5 افتادیم که قرار بود رمز عملیات « لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» باشد؛ اما شهید حاج حسین‌خرازی گفت: ما درد کربلای چهار را چشیدیم. پس بیایید رمز عملیات را « یا زهرا » بگذاریم. نام بی‌بی کلید قفل‌های بسته است.
به مجید گفتم: «بیا به حضرت زهرا(س) متوسل شویم تا شر این فاسد از سرمان کم شود یا یک بلایی سرش بیاید....»
فردای آن روز، مثل همیشه، ساعت هفت، به خاک عراق وارد شدیم. عجیب بود؛ آن روز برای اولین بار، عبدالامیر بوی مشروب نمی‌داد. گفت: «امروز می‌خواهم شما را یک جای خوبی ببرم؛ به ساترالموت (خاکریز مرگ).» به حرفهایش تمجهی نکردیم. اصرار کرد، قسم خورد، گفت: «حاجی! والله قسم که خودم اینجا آدم کشتم.» به مجید پازوکی گفتک:«تا ساعت دو کار می‌کنیم و از ساعت دو تا چهار هم به جایی می‌رویم که عبدالامیر گفت.» آن‌جایی که عبدالامیر می‌گفت، یک خاکریز بلند بود. نخستین بیل را که زدیم، یک شهید پیدا شد.
پیکر، سالم بود. یک کارت شناسایی عکس‌دار و یک مسواک تاشو داخل جیبش بود. با مسواک خودش خاک صورتش را کنار زدم. عکس با صورتش مطابقت داشت. مشغول کار خودمان بودیم که متوجه شدیم عبدالامیر به صورت تشهد نماز، دو زانو نشسته و به کف پای شهید دست می‌کشد و به صورت خود می‌مالد. سرش داد کشیدم که:«حرام، عبدالامیر. تو که می‌گفتی حرام است!» گفت:«نه، این از اولیاءالله است!» از آن روز به بعد، عبدالامیر با ما زیارت عاشورا می‌خواند!


      
شلمچه کجاست؟ 

سرزمینی است که ملائک در آن سجده می کنند و برای بوسه زدن بر خاکش از هم سبقت میگیرند.

شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت میوزد.

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ .شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی .

شلمچه بازار است ، بازار عشقبازی و جانبازی ، شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی می درخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر ، زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری می کردند و زلیخای دنیای نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است چگونه می توانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند ، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمی تواند جلوی تابش آنها را بگیرد.

یاد و خاطره شهدای والامقام عملیات ظفرمند کربلای 5 گرامی باد




برچسب ها : شلمچه  ,
      
گاویسم و ایسمهای دیگر 

 

گاو

 

گاویسم :

 

سوسیالیسم: دو گاو دارید، یکی را نگه می دارید دیگری را به همسایه‏ی خود می‏دهید.
کمونیسم: دو گاو دارید، دولت هر دوی آنها را می‏گیرد تا شما و همسایه‏تان را در شیرش شریک کند.
فاشیسم: دو گاو دارید، شیر را به دولت می‏دهید دولت آن را به شما می‏فروشد.
کاپیتالیسم: دو گاو دارید، هر دوی آنها را می‏دوشید شیرها را بر زمین می‏ریزید تا قیمتها همچنان بالا بماند.
نازیسم: دو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می‏گیرد.
آنارشیسم: دو گاو دارید، گاوها شما را می کشند و همدیگر را می‏دوشند.
سادیسم: دوگاو دارید، به هر دوی آنها تیراندازی می‏کنید و خودتان را در میان ظرف شیرها می‏اندازید.
آپارتاید: دو گاو دارید، شیر گاو سیاه را به گاو سفید می‏دهید ولی گاو سفید را نمی‏دوشید.
دولت مرفه: دو گاو دارید، آنها را می‏دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می‏دهید تا بنوشند.
بوروکراسی: دو گاو دارید، برای تهیهء شناسنامه‏ی آنها هفده فرم را در سه نسخه پر می‏کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.
سازمان ملل: دو گاو دارید، فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می کند آمریکا و انگلیس گاوها را از شیر دادن به شما وتو می‏کنند نیوزلند رای ممتنع می‏دهد.
ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید همسر شما آنها را می‏دوشد.
رئالیسم: دو گاو دارید، ازدواج می‏کنید اما هنوز هم خودتان آنها را می‏دوشید.
متحجریسم: دو گاو دارید، زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.
فمینیسم: دو گاو دارید،حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.
پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید، از هر کدام شیر بدوشید فرقی نمی‏کند.
لیبرالیسم: دو گاو دارید، آنها را نمی‏دوشید چون آزادیشان محدود می‏شود.
دموکراسی مطلق: دو گاو دارید، از همسایه‏ها رای می‏گیرید که آنها را بدوشید یا نه؟
سکولاریسم: دو گاو دارید، پس به خدا نیازی نیست .

 

 

همه ایسمها و ایستها قابل تحملند امّا این آخری حتی الاغهای بیچاره را هم مهنوگ ( اسم مفعول مزخرفی از ریشه هنگ ! است! ) کرده !!

 

باقی بقایتان


      
بغض کهنه 
بغض

 

خواب دیدم که گریه می کنم تو را

در کنار ضریحی . . .

برای اولین بار دلم می خواست بیدار بودم

سخت خسته ام از این بغض کهنه

افسوس ؛؛؛

 




برچسب ها : بغض کهنه  ,
      
سردار 

همه ما را شهید کنید.آخرین بسیجی که به آن دست خواهید یافت قاسم سلیمانی است  

                                       سردار

 

سردار

 

سردار




برچسب ها : سردار سلیمانی  ,
      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام بعد از حدود یک سال برگشتم. نمیدونم چی شد که هوس کردم به پارسی بلاگ سر بزنم. شاید باورتون نشه ولی حتی یادم نبود که قالب وبلاگم چیه.خلاصه ش کنم همه ش تقصیر فضاهای مجازی جدیده و بعدش بی ظرفیتی خودم



+ خیلی جالب است اسرائیل با دستان خود مجاهدانی را از سراسر عالم در نزدیکی مرزهای خود جمع کرده که دشمن اصلی خود را صهیونیزم میدانند و نه ارهاب و تکفیر... حالا میفهمم که چرا راه قدس از کربلا میگذرد و اسرائیل روز به روز نا امن تر میشود...



+ در تاریخ ثبت شد: رییس جمهوری که آمده بود تا اعتبار را به پاسپورت ایرانی بازگرداند، حتی نتوانست معاون سیاسی دفتر خودش را به عنوان نماینده ایران راهی آمریکا کند و آمریکایی ها که در این یک سال فهمیده اند به خاطر انفعال در دیپلماسی دولت یازدهم، علاوه بر افزایش تحریم ها باید تحقیرها را هم علیه ایران زیاد کنند، به حمید ابوطالبی ویزای ورود به خاک کشورشان را ندادند.

+ کی میگه تهران گرون ترین شهر دنیاست؟الآن میدونید سوراخ موش تو تل آویو چنده؟=)



+ به نظرم 9دی برای بسیجی ها تبریک و گرامیداشت ندارد.اگر بصیرتی بود نباید کار تا 9دی طول میکشید ولی خدا با بغض و گریه در تریبون عمومی دست به دامن امام زمان شود و... ننگی ست تا ابد بر پیشانی امت.خدا ببخشد



+ خدایا عجب از آدمی که نشانه‌ هایت را می بیند و انکارت می کند و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی !!!

+ یارب اگر نگذری از جرم و گناهم چه کنم ؟ ندهی گر به در خویش پناهم چه کنم ؟ گر برانی و نخوانی و کنی نومیدم به که روی آورم و حاجت ز که خواهم ؛ چه کنم ؟

+ یه سوال بد جور ذهنم رو مشغول کرده اونم اینکه طرفدارای سید صادق شیرازی الان دقیقا کجای عراق دارن میجنگن؟



+ حسن(ع)گوشواره عرش است که در کوچه ها بر روی خاک افتاد.شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد



+ سلام اسم حسابم تو پارسی یار رو چه طور میتونم تغییر بدم؟